دودره

  • معنا: فریبکار

  • مترادف: زغال‌فروش | آب زیر کاه | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

موزمار

  • معنا: فریبکار

  • مترادف: زغال‌فروش | دودره | آب زیر کاه | و...

  • مثال: فلانی از آن موزمارهاست.

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

مارمولک

  • معنا: فریبکار، مارمولک

  • مترادف: زغال‌فروش | دودره | آب زیر کاه | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله، نام حیوان

اَرقِه

  • معنا: فریبکار

  • مترادف: زغال‌فروش | دودره | آب زیر کاه | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

مخ‌زدن

  • معنا: فریب دادن

  • مترادف: قاپ کسی را دزدیدن | پیچوندن | کسی را راضی کردن برای کاری | موافقت کسی را گرفتن | مخ کسی را زدن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

چِنیم کردن

  • معنا: فریب دادن

  • مترادف: قاپ کسی را دزدیدن | مخ‌زدن | پیچوندن | و...

  • مثال: خیلی طول کشید تا تونستم چِنیمش کنم

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

فر زدن

  • معنا: فریب دادن، فرار کردن

  • مترادف: قاپ کسی را دزدیدن | مخ‌زدن | پیچوندن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله، معاشرت و ارتباط

مخ زدن

  • معنا: موافقت گرفتن

  • مترادف: کسی را راضی کردن برای کاری | موافقت کسی را گرفتن | مخ کسی را زدن | قاپ کسی را دزدیدن | مخ‌زدن | پیچوندن | و...

  • موضوع: موافقت و همراهی

مخ زنی

  • معنا: فریب دادن

  • مترادف: قاپ کسی را دزدیدن | مخ‌زدن | پیچوندن | کسی را راضی کردن برای کاری | موافقت کسی را گرفتن | مخ کسی را زدن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

مخ کسی را تیلیت کردن

  • معنا: فریب دادن

  • مترادف: قاپ کسی را دزدیدن | مخ‌زدن | پیچوندن | کسی را راضی کردن برای کاری | موافقت کسی را گرفتن | مخ کسی را زدن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

مخ کسی را در فرقان گذاشتن

  • معنا: فریب دادن

  • مترادف: قاپ کسی را دزدیدن | مخ‌زدن | پیچوندن | کسی را راضی کردن برای کاری | موافقت کسی را گرفتن | مخ کسی را زدن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

خالی

  • معنا: دروغگو

  • مترادف: دروغگو | پینوکیو | خالی‌بند | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

دو بستن

  • معنا: دروغ گفتن

  • مترادف: لاف زدن | قپی آمدن | دروغ گفتن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

شیر کردن

  • معنا: شجاع کردن، وسوسه کردن

  • مترادف: کسی را شیر کردن | هندونه زیر بغل گذاشتن | سر تیج کردن | و...

  • موضوع: ترس و شجاعت، دروغ، فریب و حیله

وسوسه کردن

  • معنا: وسوسه کردن

  • مترادف: شیر کردن | هندونه زیر بغل گذاشتن | سر تیج کردن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

خر کردن

  • معنا: وسوسه کردن

  • مترادف: شیر کردن | هندونه زیر بغل گذاشتن | سر تیج کردن | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

چو افتادن

  • معنا: شایعه کردن

  • مترادف: یک کلاغ چهل کلاغ کردن | شایعه‌پراکنی | و...

  • موضوع: دروغ، فریب و حیله

گوشۀ چیزی باز بودن

  • معنا: مؤدبانه نبودن

  • مترادف: نادرست بودن | نادرست بودن | و...

  • مثال: اذیت کردن فلانی رو ادامه نده دیگه. گوشه‌ش بازه.

  • موضوع: ادب و شخصیت