توانمند

  • معنا: ماهر، قوی

  • مترادف: اِندِشه | متبحر | چرب‌دست | خر زور | ورزیده | هیکل | و...

  • موضوع: مهارت و تجربه، توانایی جسمی و روحی

توانا

  • معنا: ماهر، قوی

  • مترادف: اِندِشه | متبحر | چرب‌دست | خر زور | ورزیده | هیکل | و...

  • موضوع: مهارت و تجربه، توانایی جسمی و روحی

قوی

  • معنا: قوی

  • مترادف: خر زور | ورزیده | هیکل | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

رستم دستان

  • معنا: قوی

  • مترادف: خر زور | ورزیده | هیکل | و...

  • مثال: قهرمان شاهنامه - کنایه از کسی که از عهدۀ هرکار سختی برمیاد.

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

قلدر

  • معنا: قوی

  • مترادف: خر زور | ورزیده | هیکل | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

سرپا

  • معنا: قوی

  • مترادف: خر زور | ورزیده | هیکل | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

جوجه

  • معنا: ناتوان، جوجه

  • مترادف: ناتوان | پاره | لندوک | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی، نام پرنده

پاره

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

جنازه

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

ضعیف

  • معنا: ناتوان

  • مترادف: جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

بی‌جون

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

ریغو

  • معنا: ترسو و ترسیده

  • مترادف: زهره ترک | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: ترس و شجاعت

تریپِ مرگ

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

وا مانده

  • معنا: جامانده، ناتوان

  • مترادف: جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: جابه‌جایی، توانایی جسمی و روحی

کسل

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

پاره

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

جنازه

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

خسته

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

بی‌جون

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

تریپِ مرگ

  • معنا: خسته

  • مترادف: پنچر | بی دل و دماغ | کسل | جوجه | ناتوان | پاره | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

اجیر

  • معنا: پرانرژی

  • مترادف: قبراق | بدون خواب‌آلودگی | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

قبراق

  • معنا: پرانرژی

  • مترادف: اجیر | بدون خواب‌آلودگی | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

آتش پاره

  • معنا: پرانرژی

  • مترادف: اجیر | قبراق | بدون خواب‌آلودگی | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

آباد

  • معنا: پرانرژی

  • مترادف: اجیر | قبراق | بدون خواب‌آلودگی | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

سر حال

  • معنا: پرانرژی

  • مترادف: اجیر | قبراق | بدون خواب‌آلودگی | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

بریدن

  • معنا: ناتوان شدن

  • مترادف: توانایی نداشتن | کم آوردن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

بی‌حالی

  • معنا: ناتوان شدن

  • مترادف: بریدن | توانایی نداشتن | کم آوردن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

نا نداشتن

  • معنا: ناتوان شدن

  • مترادف: بریدن | توانایی نداشتن | کم آوردن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

حال آمدن

  • معنا: انرژی گرفتن

  • مترادف: آب زیر پوست کسی رفتن | سرحال شدن بعد از بیماری و سستی | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

شاداب شدن

  • معنا: انرژی گرفتن

  • مترادف: آب زیر پوست کسی رفتن | سرحال شدن بعد از بیماری و سستی | حال آمدن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

آتش کسی تیز شدن

  • معنا: انرژی گرفتن

  • مترادف: آب زیر پوست کسی رفتن | سرحال شدن بعد از بیماری و سستی | حال آمدن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

جون گرفتن

  • معنا: انرژی گرفتن

  • مترادف: آب زیر پوست کسی رفتن | سرحال شدن بعد از بیماری و سستی | حال آمدن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی

انرژی گرفتن

  • معنا: انرژی گرفتن

  • مترادف: آب زیر پوست کسی رفتن | سرحال شدن بعد از بیماری و سستی | حال آمدن | و...

  • موضوع: توانایی جسمی و روحی