موضوع: «گفتار»

دستمال

  • معنا: چاپلوس

  • مترادف: پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | و...

  • مثال: ما با دستمالا حسابی نداریم

  • موضوع: گفتار

شکلات

  • معنا: خبرچین

  • مترادف: خبرگزاری | بی‌بی‌سی | آنتن | پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | و...

  • مثال: این دختره شکلاته باهاش حرف نزنین.

  • موضوع: امنیت و اطلاعات

شیرین پلو

  • معنا: چاپلوس

  • مترادف: پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | و...

  • مثال: تو هم تازگیا خیلی شیرین‌پلو شدی

  • موضوع: گفتار

شیرین

  • معنا: چاپلوس

  • مترادف: پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | و...

  • مثال: دیگه داری زیادی خودت رو شیرین می‌کنی!

  • موضوع: گفتار

پالیشر

  • معنا: چاپلوس

  • مترادف: پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | و...

  • مثال: تا کی می‌خوای پالیشر باشی؟

  • موضوع: گفتار

چای شیرین

  • معنا: خبرچین، چاپلوس

  • مترادف: خبرگزاری | بی‌بی‌سی | آنتن | پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | و...

  • مثال: دوباره چای‌شیرین شدی رفتی پیش معاون؟!

  • موضوع: امنیت و اطلاعات، گفتار

شیبابا

  • معنا: چاپلوس، خبرچین

  • مترادف: پاچه‌خوار | شیرین عسل | متملق | خبرگزاری | بی‌بی‌سی | آنتن | و...

  • موضوع: گفتار، امنیت و اطلاعات

تملق

  • معنا: چاپلوسی کردن

  • مترادف: پاچه‌خواری | دستمال‌کشی | و...

  • موضوع: گفتار

نجوا کردن

  • معنا: آرام حرف زدن

  • مترادف: حرف زدن آرام با خود یا دیگری | پچ‌پچ‌کنان | پچ‌پچ کردن | و...

  • موضوع: گفتار

زبان باز کردن

  • معنا: پرحرفی کردن

  • مترادف: روده‌درازی کردن | زیاد حرف زدن | پرحرفی کردن | حرف زدن | ور زدن | و...

  • موضوع: گفتار

زبان باز کردن

  • معنا: پرحرفی کردن

  • مترادف: روده‌درازی کردن | زیاد حرف زدن | پرحرفی کردن | حرف زدن | ور زدن | و...

  • موضوع: گفتار